فصل دوم مامان گلی برای چندمین بار پرسید :گفتی شایان کجا رفته بود؟ صدای گیتی از شدت گریه گرفته بود و بالا نمیآمد ملتمسانه به خواهرش که روی صندلی آشپزخانه از حال رفته بود نگاه کرد امابه جای او بهرام به صدا آمد: -رفته بود خونه دوستش منتها شب برنگشته. بعد رو به گیتی کرد:به عقیده من که شایان صحیح و سالمه.احتمالا به همراه خسرو زنگ زده ... بعد انگار که بخواهد خودش را قانع کند،گفت: -شایان برای چی باید تو اتوبان باشه؟اونم شب تعطیلی که ماشین گیر نمیاد.اون اگه می خواست برگرده خونه انقدر عقلش می رسید به آژانس زنگ بزنه. گیتی از میان پلکهای متورم و خیسش به آشپزخانه مدرن و بزرگ خانه خواهرش نگاهی انداخت،چشمش روی ماشین ظرفشویی جدید و نقره ای ثابت ماند،فکر کرد دفعه پیش اینجا نبود!قبل از آنکه درباره ظرفشویی حرفی بزند به خودش نهیب زد پسرت گم شده میخوای از قسمت و مدل ماشین ظرفشویی بپرسی؟ بعد بغض آلود نالید:نمی دونم!اگه شایان صحیح و سالمه چرا یه زنگ نزده؟اونکه می دونه ما الان نگرانیم. لیلی با صدایی آهسته جواب داد: شاید تلفن زده دیده کسی خونه نیست.