باغ کتاب

معرفی کتاب و خلاصه کتاب

باغ کتاب

معرفی کتاب و خلاصه کتاب

ما برای آشنا کردن و تشویق دوستان اقدام به معرفی و چکیده کتابها کرده ایم .

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتی عشق فصل 4» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

انتی عشق فصل 4

سیامک وارد اتاق شد. خم شد و پیشونی مهراب و بوسید.
رفاقتشون برادرانه بود.
صبا اروم گفت: من دیرم شده...
سیامک با کلافگی گفت: من نمیتونم امشب پیشش بمونم....امشب مهمون داریم...
نمیدونستم چی بگم....
سیامک گوشیشو در اورد.... تا بگه که مهمونی نمیاد... صبا هم مدام این پا و اون پا میکرد ومی گفت که دیرش شده.
برای منم عجیب بود که چرا به پدر ومادر مهراب زنگ نمیزنه که کنارش بمونن...
با این حال چیزی نگفتم...سیامک داشت کلنجار میرفت.
اروم گفتم: من میمونم...
صبا با تعجب گفت: واقعا؟
رو به سیامک گفتم: میشه گوشیتو بدی یه زنگ به مامانم بزنم؟
سیامک بی اعتراض گوشی شو به سمتم گرفت.
شماره ی خونه رو گرفتم....
مامان نگران پرسید: کجایی...
من هم اروم اروم گفتم که یکی از دوستام اسیب دیده و بیمارستانم و باید پیشش بمونم.

  • زهره بیکدلو