می گویند در روزگاران دور آدمیان همه خلق و خو و سرشتی خدای گونه داشتند ولی از امکانات و توانائیهای خود خوب استفاده نکردند و کار به جائی رسید که برهما خدای خدایان تصمیم گرفت قدرت خدائی را از آنان باز گیرد و آن را در جائی پنهان کند که دست آنها از آن کوتاه باشد . بدین منظور او در جستجوی مکانی بود که مخفی گاهی مطمئن و دور از دسترس آدمیان باشد .
زمانی که برهما با دیگر خدایان در این مورد مشورت نمود آنها چنین پیشنهاد کردند :
بهتر است قدرت بیکران انسانها را در اعماق خاک پنهان کنیم . برهما گفت : آنجا جای مناسبی نیست زیرا که آنها ژرفای خاک را خواهند کاوید و دوباره به آن دست پیدا خواهند کرد . سپس خدایان گفتند :
بهتر است نیروی یزدانی آدمیان را به اعماق اقیانوسها منتقل کنیم تا از دسترس آنها دور باشد . این بار برهما گفت :
آنجا نیست مناسب نیست زیرا دیر یا زود انسان به عمق دریاها و اقیانوسها رخنه خواهد کرد و گمشده خود را خواهد یافت و آن را به روی آب خواهد اورد .
خلاصه همه خداها کنار همه نشستند و جلسه گرفتند و گفتند :
ما که نمیدونیم این نیروی عظیم و قدرتمند رو کجا پنهان کنیم . به نظر میرسه این ادم میتونه تو آب و خاک و همه سولاخ سنبه ها بره پس چه کنیم که یه دفعه برهما گفت :
کاری که با نیروی یزدانی آدمیان میکنیم این است :
( ما آن را در اعماق وجود خود او پنهان میکنیم ! آنجا بهترین محل برای پنهان کردن این گنج گرانبهاست و تنها جائیست که آدمی هرگز به فکر جستجو و پیدا کردن ان بر نخواهد آمد !.)
در ادامه این افسانه قدیمی هنوستان اومده که : از آن به بعد آدمی سراسر جهان را پیموده است همه چیز رو جستجو کرده بلندیها را در نور دیده است و به اعماق دریاها فرو رفته است و تا دورترین نقاط خاک نفوذ کرده است تا چیزی رو بدست آورد که در ژرفای وجود خود او پنهان شده است . !!!
آری راز قدرت در وجود خود ماست و آدمی خدای گونه است هر کی خودش رو شناخت خدا رو شناخت و به گنجی دست یافته که میتونه با این گنج هر چیزی رو که میخواد بهش برسه .
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد