مثل یه شیر زخمی طول و عرض سالن رو طی می کردم ، طناز داشت دخترش رو روی دستش می خوابوند .
اه خسته شدم ، چرا هی مثل پاندول ساعت اینطرف و اونطرف میری بگیر بشین .
من اینطوری راحت ترم ، ناراحتی نگام نکنم .
باشه نگات نمی کنم اما ...
اما چی ؟
طنین لج نکن .
لج نمی کنم ولی این حرف آخر منه .
چرا داری آیندشو خراب می کنی ؟
من خواهرشم و نمی خوام دیگران بشن دایه دلسوزتر از مادر .
من هم چغندرم نه .
تو هم شدی لنگه اونا ، اصلا به اونا چه تو زندگی ما دخالت می کنند .